۱۳۸۸ اسفند ۳, دوشنبه

لازانيا با دست‌های جوهری / بيستم






1:

قطره قطره آب می شوم

تمام حفره ها

برای ریشه ها

قرینه سان، شرابِ لحظه های تلخ

به روی دست تو

همیشه آب می شوم

2:

دقیقه های تکمه ای

کنار ِ تیز ِ نوک زده

من و مداد قهوه ای که بار ِ آب می برد

تو و تمام ِ شیشه ای که مـِهر تاب می خورد

سکوت های سرمه ای

میان سوزش و شمیم

3:

سقوط شب میان درزهای پنجره

ستاره سوت می کشد

یکی میان آسمان

شهاب چرخ می کند

منم یکی یکی لباس خیس ِ باد را

به روی بندِ لذتی شبانه پهن می کنم

4:

کسی که التماس می کند

برای بارش و بقا

همین هوای بین ما

همین نفس که می رود

و شاید این طلوع ِ تیشه ای

5:

نزدیکِ صبح

آرامش ت

کنارم اشک می دود

تو هست تر و بیش تر

رسیده سیب آرزو

همان که چیده ای ببر

و من

همیشه مست تر و پیش تر






ياسر

۴ نظر:

ناشناس گفت...

نمی تونم هیس باشم یاسر جان. می خوام داد بزنم اینجا رو خوب شبیه یه زمین بایر کردی ولی تو این خلاءَ همه چی پره و من و تو خالی

ناشناس گفت...

هیس هم من رو به سکوت می کشونه، دارم بزرگ می شم هنوز هم اندازه تو بزرگ نشدم، اندازه تو هم انسان نیستم. ولی خیلی دلم می خواد بهم فرصت دیالوگ برقرار کردن بدی، برای توضیح دادن ِ حماقت یا این چیزها نه. فرصت این که بدونی چقدر دردناک هست از دست دادن دوستی مثل تو، یا چقدر سخته نبودن ات و سکوت ات. تو این مدت کمی چرخیدم، وارد رابطه های مختلفی شدم. چرخ خوردم و هنوز هم نمی دونم چرا اون دوره که من شاعر ِ احمقی بودم تو پیدات شد. دلم می خواد فرصت ِ حرف زدن بدی

سوسه گفت...

خیلی خیلی شعر زیبایی بود.
خصوصا وزن عروضی شعر بسیار متناسب و ستودنی بود.لذت بردم. ممنون!

ebhuMAN گفت...

یک جور مکثِ بی توقف است.

چشمم روی این کلمات به ریتمِ دستی که روی تنی می خزد، سُر می خورد در حالی که بی توقف سراسرِ مسیر را مکث کرده ام... همین

ممنون

كه مرا مي خواني

گنجفه با میم... یک شب از مرگ خواستم... اسم کوچکت را بگو... تا با جان صدایت کنم... میم اسم کوچک مرگ... شمارش معکوس تا میم... تا معنی ِ میم ِ مقامر ... تا ...

گنجه ي دل نوشته ها