۱۳۸۸ اسفند ۳, دوشنبه

لازانيا با دست‌های جوهری / دقيقن سيزدهم






یک شنبه: سلام! خوبی، دلم؟ لحظه‌هام رو نوشته‌های تو مهر می‌زنه. زمان به وقت ميم، عشق به تعبیر بیداری، دنیا با لهجه ای آلوده به نم

دوشنبه: سلام! ماه رو بالای سرت کوک می کنم تا راحت بیدار شی، حالا راحت بخواب! کلمه هام سایه بون صبح، باشه؟ عزیزم، وقت خواب چشماتو بسپر به من

سه شنبه: سلام! یکی در میون، نوبت فردا می شه واسه انتظار کشیدن. یکی در میون، می شمارم تا به عددت برسم. یکی در میون، رقصيدن تموم پله هایی که به تو می رسند

چهارشنبه: سلام! وقت بیدار شدن نور، دستم اضطرابِ آویختن به نیمه ی روشن ِ وجود، شانه هایت گاهی طلوع طلایی ها و گاهی غروب دستم

پنج: سلام! دیگه کلمه ها حس آب بازی ندارن. می مونی، دلم؟ برای نموندن این کلمات بمون، برای خواب از یاد رفته. اگر چه دوری و توی دنيای ديگه‌ای ولی شادم كه موندی




ياسر

هیچ نظری موجود نیست:

كه مرا مي خواني

گنجفه با میم... یک شب از مرگ خواستم... اسم کوچکت را بگو... تا با جان صدایت کنم... میم اسم کوچک مرگ... شمارش معکوس تا میم... تا معنی ِ میم ِ مقامر ... تا ...

گنجه ي دل نوشته ها