۱۳۸۸ اسفند ۳, دوشنبه

لازانيا با دست‌های جوهری





مدتی ست دستم با واژه‌ها سر نا سازگاری داره
آخر سال هم هست و پايان‌ها شروع شده
شايد يه فرصتی باشه واسه مرور خودم
يه سری نوشته‌ی قديمی دارم
اونا رو با دلم تكرار می‌كنم
شايد يه چيزايی از نوشتن يادم بياد
نمی‌دونم
اين نوشته‌ها مال سي و يك ماه پيشه
عنوان‌ش هم لازانيا با دست جوهريه
شايد ادامه دادم و سر و سامون دادم
شايد ...



ياسر

چيزی نمانده به آخر سال هشتاد و هشت


هیچ نظری موجود نیست:

كه مرا مي خواني

گنجفه با میم... یک شب از مرگ خواستم... اسم کوچکت را بگو... تا با جان صدایت کنم... میم اسم کوچک مرگ... شمارش معکوس تا میم... تا معنی ِ میم ِ مقامر ... تا ...

گنجه ي دل نوشته ها