۱۳۸۸ اسفند ۳, دوشنبه

لازانيا با دست‌های جوهری / ششم




یک دیوونه: از جایی هم فرار کرده باشم ريال به هیچ کس ربطی نداره. اصلن مگه هر دیوونه ای تونس تایپ کنه ريال مثل من می تونه قطار فشنگ بسازه؟ حالا بر فرض که من مثل هم سلولی هام دیوونه ام ريال این دلیل نمی شه که هی به روم بیارین. اصلن من هوین جوری ام و اونی که لازمه ريال خیلی هم دوستم داره

دو ريال کی می گه عاقل: بارها سعی کردم خودمو شبیه دیوونه ها نشون بدم اما هر بار به نحوی منو بالا آوردن. یاد اون شب می افتم که داشتن منو می بستن به یه میله تا زیاد خودمو جر ندم ريال ولی بازم نشد که نشد. آخه ريال واسه هیچ کی مثل من دیوونگی ضروری نیس. من اگه دیوونه نباشم ريال رو شناسنامه م مهر فوت می زنن

سه شاید: قبلن به خنده بهم می گفتن دیوونه. یه شب همه بهم نگاه می کردن و چشماشون پر اشک می شد. بابام یه جوری که من نبینمش ريال پشت سرم واستاده بود ريال دستش رو سرم می کشید. صدای اشکاشو می شنیدم. همه داشتن به یه نفر نیگا می کردن. قرار بود اون اجازه بده ريال اجازه ی بستری کردن

چهار ريال همین طوری خوبه: لازم نیس یه چاقو فرو کنی تو چشت ريال یه میله ی بافتنی تو گوشات و یا از جمع بزنی بیرون ريال ثانیه ای اگه دیوونه باشی ريال همه ی این ها بدون زحمت این خطرها اتفاق می افته. چنان حرف می زنن و رفتار می کنن مثل این که نیستی. کوچیک که بودم ريال فکر می کردم مرده ريال وقتی همه بالا سرش جمع می شن ريال چی می بینه. هه همه رو تو اون روزا دیدم. با مرده فرقی نداشتم ريال فقط قرار بود تو یه اتاق بزرگ ريال میون کلی آدم زنده با بستن ِ یه در ريال دفنم کنن

پنج: دستشو بلند کرد تا بزنه تو گوشم ريال من به دستش نگا کردم ريال نزد و آروم آورد پایین. دلش سوخت. ولی خیلی ها بودن که دل شون نسوخت و دست شون از اینم سنگین تر بود. من با این ضربه ها نه اسمم ريال نه خونه و نه هیچ چیز دیگه اصلن یادم نیومد. جای یکی از اون ضربه ها تا چند وقت پیش هنوز باهام بود

******

هه! شیفت و ف می شد ویرگول، نه؟ آهان! من شیفت و ق گرفتم. ههه



ياسر

هیچ نظری موجود نیست:

كه مرا مي خواني

گنجفه با میم... یک شب از مرگ خواستم... اسم کوچکت را بگو... تا با جان صدایت کنم... میم اسم کوچک مرگ... شمارش معکوس تا میم... تا معنی ِ میم ِ مقامر ... تا ...

گنجه ي دل نوشته ها