۱۳۸۸ اسفند ۳, دوشنبه

لازانيا با دست‌های جوهری / پانزدهم






یک:

با چشم های من انگار تا ابد

دست م به جز سپیدی کاغذ

مداد ِ دود

هر گز به آن سپیدی مبهم

نهال نور

آن کشت زار ِ همیشه درو شده

هر گز نمی رسد

دو:

در پشتِ کوچه های ِ مخفی ِ شهر ِ غریبه ها

یک جفت چشم ِ سگی

چشم بی صدا

چشمی که ماهی ِ حوض ش

هنوز بود

آنجا کنار نگاه تمام شهر

بر روی گونی ِ یک بساط پیر

چشمان منتظرم را

حراج کرد

سه:

این دست آخر است

حاکم منم ولی

حکمی نمانده و

شرطی که باز هم

بازنده می شوم

این چشم مال ِ تو

تا چشم بعدی و

یک بازی جدید

بدرود خوشگلم

چهار:

بانو، نگاه ِ خیره و شیرین

یکی چه قدر؟

من پول می دهم

یک سیر از آن نگاهِ گرم

با عکس یک کپل

بانو، چه قدر شد؟

بگذار در حساب

پنج:

در این حرارت افسرده ی تنم

این حوض یخ زده






ياسر

هیچ نظری موجود نیست:

كه مرا مي خواني

گنجفه با میم... یک شب از مرگ خواستم... اسم کوچکت را بگو... تا با جان صدایت کنم... میم اسم کوچک مرگ... شمارش معکوس تا میم... تا معنی ِ میم ِ مقامر ... تا ...

گنجه ي دل نوشته ها