یک:
با چشم های من انگار تا ابد
دست م به جز سپیدی کاغذ
مداد ِ دود
هر گز به آن سپیدی مبهم
نهال نور
آن کشت زار ِ همیشه درو شده
هر گز نمی رسد
دو:
در پشتِ کوچه های ِ مخفی ِ شهر ِ غریبه ها
یک جفت چشم ِ سگی
چشم بی صدا
چشمی که ماهی ِ حوض ش
هنوز بود
آنجا کنار نگاه تمام شهر
بر روی گونی ِ یک بساط پیر
چشمان منتظرم را
حراج کرد
سه:
این دست آخر است
حاکم منم ولی
حکمی نمانده و
شرطی که باز هم
بازنده می شوم
این چشم مال ِ تو
تا چشم بعدی و
یک بازی جدید
بدرود خوشگلم
چهار:
بانو، نگاه ِ خیره و شیرین
یکی چه قدر؟
من پول می دهم
یک سیر از آن نگاهِ گرم
با عکس یک کپل
بانو، چه قدر شد؟
بگذار در حساب
پنج:
در این حرارت افسرده ی تنم
این حوض یخ زده
ياسر
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر