۱۳۸۸ اسفند ۳, دوشنبه

لازانيا با دست‌های جوهری / بيستم






1:

قطره قطره آب می شوم

تمام حفره ها

برای ریشه ها

قرینه سان، شرابِ لحظه های تلخ

به روی دست تو

همیشه آب می شوم

2:

دقیقه های تکمه ای

کنار ِ تیز ِ نوک زده

من و مداد قهوه ای که بار ِ آب می برد

تو و تمام ِ شیشه ای که مـِهر تاب می خورد

سکوت های سرمه ای

میان سوزش و شمیم

3:

سقوط شب میان درزهای پنجره

ستاره سوت می کشد

یکی میان آسمان

شهاب چرخ می کند

منم یکی یکی لباس خیس ِ باد را

به روی بندِ لذتی شبانه پهن می کنم

4:

کسی که التماس می کند

برای بارش و بقا

همین هوای بین ما

همین نفس که می رود

و شاید این طلوع ِ تیشه ای

5:

نزدیکِ صبح

آرامش ت

کنارم اشک می دود

تو هست تر و بیش تر

رسیده سیب آرزو

همان که چیده ای ببر

و من

همیشه مست تر و پیش تر






ياسر

لازانيا با دست‌های جوهری / نونزدهم





1:

سقوط / پـَر / کلاغ

هجوم / تـَن / سراب

شکست نور ِ واژه ها

در لایه های شـَک

2:

مانند بالش ِ خیس فرشتگان

از نور پر کنید

یا جمله های ِ خوشه ای

وقتی که خالی ام

3:

با این تن ِ سبک

بدهکار می شوم به آسمان

کاشکی عقاب

کاشکی پرستو

ای کاش کبوتر

اما

بدهکار مرغ ِ مرده ام

4:

در کارگاه ِ غیرمجاز ِ شکارچی

با چند آسمان ابری و یک تکه آفتاب

چند تا کتاب قدیمی

سه قطره آب

صدها هزار دایره

کافی ست! پـُر شدم

5:

وقتی که خالی ام

پـُر می کنی مرا

با لخته های باد

در آرزوی تو

تهی تهی تهی تر






ياسر

لازانيا با دست‌های جوهری / هجدهم






1:

تا ساعتی دگر

مرداد، ماه من

بهار ِ داغ من

از کوچه های زمین دور می شود

از جاده های خاطره

چون عابری که سفر

معنی بودن است

با دست های داغ

دور می شود دور می شود

2:

هر چند داغ و دود مرا پود می کنی

با تار ِ کم نفس ِ شب

به طرح ِ شرجی ِ شطرنجی ِ بلا

فرش می زنی

اما صدای دار

یا قارقار همان بالدار سیاه

بی هیچ لکنتی

از پنج می رسید

3:

گیرم که ماروت فرشته است

آمرتاتِ داغ! با تلخی شب های نیم نیمه ات

یک عروسک کوکی هم نمی شوی

اما همیشه همین بوده آدمی

باز هنگام رفتنت

دل تنگ می شوم

4:

درست مثل آینه

بی هیچ طرح ِ مخفی و مبهم

از آخرین شمایلی که در نقره های سرد

با رنگ حبس می شود

تا لحظه ای که گذشت

آمیخته با طرح پلیدی و

این لحظه ی جدید

آغشته به نور ِ ستاره ها

این روزهای ِ شب نیز

فردا که دوباره فرو نشست

نه داغی ِ مرداد و نه یاد پنج

گویی که هیچ گاه

مرداد نبوده و هرگز نیامده

درست مثل آینه

5:

با پنج ِ مخفی تو گرم می شوم

این پنج می رود

من پنج پنج پنج ِ تو را چنگ چنگ چنگ می زنم




ياسر

لازانيا با دست‌های جوهری / هفدهم







1:

فرق است بین انتظار ِ

یک شمع روشن و شمعی بدون نور

با چشم های سرد

خاموش کرده اند

بی نور و بی صدا

من

کوتاه تر

آب آب

2:

توزیع انتظار

در قطع جیبی وهمراه

با جلد هایی از طرح ِ دایره

تیراژ بی نهایت و قیمت

یک صف برای ابتیاع

قیمت نشستن ِ توی صف است و بس

3:

زار است انتظار

تار است دار ِ انتظار

یک دار ِ قالی و

یک دار ِ انتقام

یکی نقش سرد ِ گل

یکی صورتِ کبود

4:

درست مثل باران ِ وارونه

این انتظار لعنتی

از من به سمت آسمان

هر لحظه می چکد

این بار فرشته ای

فریاد می زند

هی باران باران باران

پنج:

اما همین که هست

همین که هستی

وقت وزیدنت

من شاد می کشم

سیگار و انتظار






ياسر

لازانيا با دست‌های جوهری / شانزدهم





اول:

این آسمان ِ کج

به زمین فحش می دهد

من طاقتم کم است

دیوانه می شوم

- هه! دیوانه می شوی؟

دیوانه بوده ای

اصلن چه فایده

مالیدن صدا

بر روی گوش او

های استاد ِ کاغذی

من خوب می شوم؟

دوم:

تف کردن خدا

بر روی پشت بام

استخوان جمجمه ام خورد می شود

این دست های آبکی

کاری نمی کنند

های استاد پاپری

من خوب می شوم؟

سوم:

از شرم آفتاب

اسفالت داغ شد

من پرت می شوم از آخرین کمان

دور از نشانه ها

من ابتدای کور

می افتم از نفس

های استاد مرمری

من خوب می شوم؟

چهار:

این ابرهای خوش تراش

ساییدن نگاه بر روی آسمان

من پاره پاره های کتاب ِ نخوانده ام

یک جمله عاشقانه و یک جمله ی رکیک

های استاد شیره ای

من خوب می شوم؟

پنج:

استاد من تویی

یک واژه برایم طواف کن

استاد صبح و عشق

من خوب می شوم؟




ياسر


كه مرا مي خواني

گنجفه با میم... یک شب از مرگ خواستم... اسم کوچکت را بگو... تا با جان صدایت کنم... میم اسم کوچک مرگ... شمارش معکوس تا میم... تا معنی ِ میم ِ مقامر ... تا ...

گنجه ي دل نوشته ها