وان: یکی می گفت مواظب باش! می دونس که من بهش می خندم. مواظبِ چی؟ مواظب آب که شاید خفه م کنه؟ مراقب چشمام که باز جایی رو گاز نگیره؟ چرا می ترسه از این که به قول خودش تو دام بیفتم؟
تو: خطر. خطیر. خاطره. از خطر تا خاطره. بی خطر نه خاطره ای هست و نه حادثه ای. آره، می تونی اون قد آسه بری و گاهی آسه بیای برسی یا گاهی هم، اون قد آسه بیای که نرسی، ولی خوشحال باشی که گربه ی ِ گاو مسلک شاخت نزده
ثری: اون بر بوم رو می دونم. ولی می دونی؟ حالم از کلمه ی تعادل به هم می خوره. آره هس اما ... تا حالا همه روش ِ مزخرف زندگی شون رو به اسم تعادل تو کونم کردن. مثل من باش یعنی متعادلی! هه
فور: کی می گه خطرناکه؟ آخه، پاهاش اون قد پهن و گندس که رو جدول راه رفتن واسش بند بازیه! این لبه واسه من اتوبان ِ سه بانده س. هنو کجای کاری؟ من و ميم شونه به شونه رو همون جدول راه می ریم!!! ههه
فایو: بر فرض که: ای وای بر اسیری کز یاد رفته باشد! و به قول خودش که تو گوشم ور می زنه: در دام مانده باشد، صیاد رفته باشد! پس اینم از من بشنو: عشق کز اول چرا خونی بود تا گریزد هر که بیرونی بود
پنج: طلایی شده! نمی دونم هنوز دستام به موهاش می یاد؟ دستام، شونه ی چوبی، یک دستم بوی جوهر بيك و یکی بوی سیگار. کدوم شون سنجاق ِ موهای طلایی ت می شه؟
ياسر
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر