۱۳۸۸ اسفند ۳, دوشنبه

لازانيا با دست‌های جوهری / هفدهم







1:

فرق است بین انتظار ِ

یک شمع روشن و شمعی بدون نور

با چشم های سرد

خاموش کرده اند

بی نور و بی صدا

من

کوتاه تر

آب آب

2:

توزیع انتظار

در قطع جیبی وهمراه

با جلد هایی از طرح ِ دایره

تیراژ بی نهایت و قیمت

یک صف برای ابتیاع

قیمت نشستن ِ توی صف است و بس

3:

زار است انتظار

تار است دار ِ انتظار

یک دار ِ قالی و

یک دار ِ انتقام

یکی نقش سرد ِ گل

یکی صورتِ کبود

4:

درست مثل باران ِ وارونه

این انتظار لعنتی

از من به سمت آسمان

هر لحظه می چکد

این بار فرشته ای

فریاد می زند

هی باران باران باران

پنج:

اما همین که هست

همین که هستی

وقت وزیدنت

من شاد می کشم

سیگار و انتظار






ياسر

هیچ نظری موجود نیست:

كه مرا مي خواني

گنجفه با میم... یک شب از مرگ خواستم... اسم کوچکت را بگو... تا با جان صدایت کنم... میم اسم کوچک مرگ... شمارش معکوس تا میم... تا معنی ِ میم ِ مقامر ... تا ...

گنجه ي دل نوشته ها