۱۳۸۷ بهمن ۲۸, دوشنبه

اگر روزی دوباره خواستی خودت را بتراشی، انسان نتراش




اگر روزی دوباره خواستی خودت را بتراشی،

انسان نتراش!

یا اگر انسان تراشیدی،

دختر نتراش!

اما اگر باز هم دختر،

این گونه در هیبتی پوشیده در پنهانی ها و حجاب نتراش!

دیگر دلم از این همه پوشیدگی گرفته

اگر این گونه ملحفه پوش خواستی بتراشی،

دست کم نور نریز بر روی پیکری که نیمه عریان است!

می دانم رقص نور را روی زیبایی هایت دوس داری

نور بریز، هر آن قدر که دوس داری

اما جام سرخ مستی ام را نیمه نیمه نریز!

در چشمانت خوب می بینم که تشنگی ام را می خواهی

باشد، هر آنچه می خواهی

قطره قطره بچکان تا مجنونم کنی

اما

یادت باشد اگر روزی دوباره خواستی خودت را بتراشی،

چشمانم را پیش از آن با آن تیشه خاموش کنی!




یاسر

سی و دو روز تا پایان سال

۳ نظر:

ناشناس گفت...

بگو .. اما شاید نشد .. شاید کسی تراشید و خراشید ...


ممنون

ناشناس گفت...

مقامر جان وبلاگت فید نداره؟

MOGHAMER گفت...

نه دوست عزیز!
ظاهرن بلاگم یه مشکلی داره! نمی تونم فیدشو ببینم

كه مرا مي خواني

گنجفه با میم... یک شب از مرگ خواستم... اسم کوچکت را بگو... تا با جان صدایت کنم... میم اسم کوچک مرگ... شمارش معکوس تا میم... تا معنی ِ میم ِ مقامر ... تا ...

گنجه ي دل نوشته ها