۱۳۸۷ بهمن ۱۹, شنبه

خآبریزهام


- خوابت می آد؟

- تو می خوای بخابی؟

- هشت دقیقه دیگه

- خوبه، گوسفند های چشاتو ببر!

ببر واسه چرای علفای خاب

وارونه ی دنیای بیرون چشما

توی دنیای پشت چشما، زمستونا علفای دشت خوب رشد می کنن

- جدن؟ نمی دونستم ...

- آره، همینه که گوسفندای چشما هم زود زود می رن چرا

اما گوسفندای چشم با علفای خاب بره دار نمی شن

فقط چاق و تپل می شن

خابیدی؟

یوووووهوووو

خابیدی؟

- کلشااااااااااااااااااااااااااااااااااااقعهخثشدلردثقهدددددددددددد

- رو کیبورد نخاب

ببینم چشاتو! ببینم

وای!

پشمای تموم گوسفندات سرخ شده

پاشو! پاشو! پاشو!

تو برو بخاب!

من تا صبح واسه گوسفندات نی می زنم

ببین چه قدددد علف ها بلند شده!

برو تو جات بخاب

- اِ ممممممممممممممممم

- خو باشه! پشم گوسفندات هم می چینم!

...




یاسر

روز آغازین هفته

۱ نظر:

ناشناس گفت...

یاسر عالی بود... :)

كه مرا مي خواني

گنجفه با میم... یک شب از مرگ خواستم... اسم کوچکت را بگو... تا با جان صدایت کنم... میم اسم کوچک مرگ... شمارش معکوس تا میم... تا معنی ِ میم ِ مقامر ... تا ...

گنجه ي دل نوشته ها