۱۳۸۷ بهمن ۱۷, پنجشنبه

تن نور ته ِ نور





نور نبوده

کور بودم

من از آغاز

دور بودم

نه خود ِ مردگی

که گور بودم

اگر چه عابر بی تحملم

اما

برای رفتن روحم

که سخت دل تنگ است

نه امشب

که سال ها ست

عبور بودم

نه؟

برای نان کنجدی میم

تنور بودم

نه؟

صد صد نشد

اما که کُرور بودم

نه؟

دست کم صبور بودم

نه؟

...






یاسر

یک روز تا آخر هفته

هیچ نظری موجود نیست:

كه مرا مي خواني

گنجفه با میم... یک شب از مرگ خواستم... اسم کوچکت را بگو... تا با جان صدایت کنم... میم اسم کوچک مرگ... شمارش معکوس تا میم... تا معنی ِ میم ِ مقامر ... تا ...

گنجه ي دل نوشته ها