روزنامه
همان كه شب مي نويستند كه روز بخوانند
يا روز هاي تعطيل و ساعت هاي تعطيل مي نويسند كه روزها و ساعت هاي كاري بخوانند
درست زمان هايي كه زمان نيست
يك بچه ي خط خطي كه نمي دانند اسمش را بر كجاي پيشاني بنويسند
لز يك پارگي بيرون مي ريزد
من هر روز مي خوانم
همه ي صفحات همه ي روزنامه هاي ايرن
بوي بنزين و هر چه از او
چهار شنبه سوري لذت بخشي خواهم داشت
يا خواهيم داشت
من كيوسك
مي شوم
و هر كس جداجدا مي خرد
روز نامه ام اينجا به گونه اي ديگر است
ياسر
هفتاد و هفتمين روز سومين فصل سال
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر