۱۳۸۶ دی ۳۰, یکشنبه

شرم سار








وقتي نگاه ِ روشنت از عشق مي رسد
شرم از خطوط درهم ِ چشمم كه مي چكد
اي كاش ...
اين آستان ِ حضرت خاموش و نيستي



ياسر
آخرين روز اولين ماه آخرين فصل سال

۱ نظر:

ناشناس گفت...

چرا گریه ام نیست اشکی که هست شده
شاید تو فقط خلاء رو دیدی شاید

كه مرا مي خواني

گنجفه با میم... یک شب از مرگ خواستم... اسم کوچکت را بگو... تا با جان صدایت کنم... میم اسم کوچک مرگ... شمارش معکوس تا میم... تا معنی ِ میم ِ مقامر ... تا ...