تكيه هديه مي دهم
ته مانده ي ِ پشتم براي خاك هاي ِ دور
تكيه مي كشم
و مي برم همين
تمام بار من براي درك روزها
بيا مقابلم بمان
اگر چه تكيه دار ِ من بدون پشت مي شود
نفس كشيدنت همان طناب
طناب ِ ايستادنم
كه من به آسمان روبرو هميشه تكيه مي دهم
و آسمان به من سلام
ياسر
هفتاد و نه روز مانده به پايان سال
۱ نظر:
مونده بودم این کلمات ِ کله کوکی از کجا اومده بودن طنباب طنبابی که می گفتم از خودم این هم قبلن تو گفته بودی شاید مردم همه تو را دیدند که می ترسند بیشتر از چند پله پارو بارو بندازند
ارسال یک نظر