چیلیک
در میان آن همه نور
برق از چشمان سیاه عروسک می پرد
" عزیزم تولدت مبارک "
چیلیک
نوری نرم گم می شود،
در میان تاریکی مردمک شیشه ای
دود می ریزد روی گونه های سرخ
" آدمک تو هم شب ها نمی خابی؟ "
یاسر
چهارمین روز سومین هفته ی آخرین ماه سال
گويي همين كه نمي دانم..... يا سِر يا سراب؟..... مي تواند نباشد هم چون تمام هستي..... كه نيست..... .. اما..... گويي همين كه مي نويسم ... .. .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر