تن ِ اين واژه ي ِ خواهش
رُسته تافته
رَسته يافته
لحظه لحظه بافته
گليمي از التماس
ديگر بعد ِ اين سرخي ديگر دلم
حتي به انار
حتي به رگ هاي ِ پاره و خون
حتي به لب، لبه ي ِ ايستا
...
حس ديگر واژه نيست
خود ِ بودن است
ديگر ...
ياسر
يك روز مانده به پايان يازدهمين ماه سال
۱۳ نظر:
نورا اسم زیبایی واسه این شعر ِ ظریف روی ظرف های نشسته ی دیگر
اِاِ سلام
منم همونم که یه روز می خواسم دریا بشم...!!!!
آرزو داشتم برم... و خلاصه جریان از این قرار بود گویا
سلام مهندس
چقد کامنتتو دوس داشتم
چقد مرسی
چقد خوشحالم کردی...
بهش فکر کردم...
خیلی قشنگ نقدم کردین, تعبیر نخ تسبيح نگاهی متفاوت بود...
دوست دارم که کماکان از راهنمایی هاتون استفاده کنم.
من می دانم که از این که تو می گویی روشن تر است.. نورانی تر است
"یک مشت پروانه
تمام سهم کودکی تنها
از پرسه های نيمروزی روزهای گرم تابستان."
"پروانه" - آخرین دستنوشته "دلتنگ دلتنگی های آسمان" - بهانه دیدار شما را دارد...
قلم جاریت
باورم را زنده نگه میارند
که هستند هنوز
صاحبدلانی دل آشفته
که در میان این همه:
همهمه ها,شلوغی ها, بی باوری ها
"ناگفته هایم" را به "تصویر" می کشند
آرومه اینجا....خیلی آروم ....
"باد هم سراپا سرمست سادگی هاش بود,
وقتی که می دید
هنوزم که هنوزه
- سکوت -
سین هفتم سفره هفت سین هرسالشه"
"عیدانه " - آخرین دستنوشته "دلتنگ دلتنگی های آسمان" - بهانه دیدار شما را دارد...
"... عاقبت روزی
خسته از زوال لحظه ها
اين بهشت رنگارنگ پرآوازه را خواهم فروخت
به عمری با تو زيستن..."
"کافری بر دروازه های بهشت" دستنوشته ای دیگر از "دلتنگ دلتنگی های آسمان"....
"...
می روم
به ديدار کوچه ای
که کودکی های مرا از ياد نمی برد,
و پژواک خنده های کودکانه ام
هنوزهم
در ذهن -تناور کاج های قدیمیش- جاريست ..."
"کوچ": برگی تازه از دلتنگی های "دلتنگ دلتنگی های آسمان"...
چند وقتی است
پشت بازرچه, زير گذر
دوره گردی "دلتنگی" می فروشد:
سطری سه قران با قاب خاتم,
ارزانتر با قاب چوبی يا طلایی .
خط نستعلیق, جنس اعلا ...
"... جای تو خالی ،
چند وقت پيش بود که تکرار اين روز های بی خاطره را جشن گرفتم؛
مهمانی که نبود, من بودم و قاب عکس تو.
سفره اي چيدم در خور مهمان.
شمع بود و گل سرخ بود و دو خط دست نوشته
شرمنده مهمانم،که شادی سر سفره ام کم آمد. ..."
"نامه ای برای تو "دستنوشته ای دیگر از "دلتنگ دلتنگی های آسمان"....
ارسال یک نظر