كسي چه مي داند، شايد
وقتي نارس از درخت افتادم،
دامن پرچين تر باشد و هنوز قرمز شوم و
نقطه
نقطه ميوه مي كند درخت ِ ما
و من عاشق ِ نقطه ي ِ سوم ِ شين
سبز مانده، نمي رسد
هم نمي رسد دستم
ياسر
سي صد و بيست و يكمين روز سال
گويي همين كه نمي دانم..... يا سِر يا سراب؟..... مي تواند نباشد هم چون تمام هستي..... كه نيست..... .. اما..... گويي همين كه مي نويسم ... .. .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر