به خشكي ِ درخت تكيه مي دهم
كه روزي همراز داشت، بار
همدلي داشت، گرم
و من
شعله نيستم اگر سرد مي كشم
اين پيمانه به نوش
نترس
آتش نمي شوم، خشك سالي ات را
اگر چه دوش
همسان ِ شعله هاي ِ شمع
من كوتاه كوتاه كوتاه
و سايه ام
همچو روح ِ مرده اي
قد كشيده تا ساحل
ياسر
همسان ِ شعله هاي ِ شمع
من كوتاه كوتاه كوتاه
و سايه ام
همچو روح ِ مرده اي
قد كشيده تا ساحل
ياسر
بيست و هفتمين روز از دومين ماه چهارمين فصل سال
۲ نظر:
آب نمی شوم آتشت را..
توی فکر عروسک ملیکام هنوز.. لبویی چیزی نداری؟
ارسال یک نظر